پدرخوانده زک اندروز به پسرخوانده اش برودي کيمن يه ماشين لعنتي هديه ميده که به يه راز خانوادگي گند زده منجر ميشه صحنه داغ با اشتیاق شدید و لذت خام و تابو گسترش می یابد.