يه مرد با يه ابزار بزرگ توي شلوارش دور و بر قدم ميزد ، اذيت مي کرد و وسوسه مي کرد. وقتی که او نشسته بود ، انتظار به عنوان او باز کردن و نشان داد شفت عظیم خود را ساخته شده است.